خلاصه داستان : داستان درمورد لوسی و شوهرش پائول که یک جراح هست میباشد ، پائول به تازگی رفتار عجیب و غریبی از خود نشان میدهد اما حقیقت پشت این رفتار بسیار پیچیده است...

خلاصه داستان : پرووانس، دهه ی 1920. «اوگولن سوبیران» (اوتوی)، از خدمت نظام به روستای زادگاهش بر می گردد و با تنها قوم و خویشش، «عمو سزار» معروف به «لو پاپت» (مونتان) نقشه هایی برای کسب و کار پر رونق پرورش گل می پرورانند. آنان برای تأمین آب به چشمه ای نیاز دارند که متعلق به «پیک - بوفیگ» (شامپل) است که خیال فروختنش را ندارد...

خلاصه داستان : جرج یک عقب مانده ذهنی ست که در آسایشگاه روانی زندگی می کند و هری یک تاجر پرمشغله که هر چند در زندگی اقتصادی موفق بوده اما زندگی خانوادگی او در حد یک فاجعه است و …

خلاصه داستان : روی پلی در پاریس دختری با چشمان اشک آلود و غمگین از راه می رسد.در میان ناکجا آباد شخصی متوجه او می شود.او "گیبور" یک پرتاب کننده چاقو است که برای اجرای برنامه اش به یک هدف انسانی نیاز دارد.دختر "ادل" که هیچگاه در زندگی اش خوش شانس نبوده و جائی برای رفتن ندارد به او همراه می شود و...

خلاصه داستان : مردی با کمک همسایه اش شایعه ایی جعلی را در مورد همجس گرایی خود پخش میکند تا از اخراجش از محل کار جلوگیری کند...

خلاصه داستان : یک نقاش و یک سوپر مدل تظاهر به زن وشوهر بودن میکنند تا ازدواج مدیر عامل شرکت را نجات دهند...

خلاصه داستان : یک مامور پلیس باید از زنی که توسط یک قاتل که قبلا خانواده ی او را کشته، تهدید می شود، محافظت کند...

خلاصه داستان : نیلا، دختر الجزایری هست که در در حومه پاریس با مادر و مادربزرگش زندگی می کند. او در محله از دوستان خوبی دارد، از جمله یک پسر به نام منیر، که راننده اوبر (یک سرویس هم سفری آنلاین مانند اسنپ) است. نیلا همیشه یک شاگرد خوب بوده است، او تصمیم گرفته که به یک وکیل موفق تبدیل شود و برای این منظور در دانشگاه آسا در پاریس ثبت نام کرده است. اما در اولین روز از دانشگاه دچار تنش های نژادپرستانه استادش میشود و...

خلاصه داستان : در یکی از مستعمرات کوچک فرانسه،مردی مست به همراه دوستش دست به یک قتل می زنند.دوستش به اعدام به گیوتین و او به کار اجباری محکوم می شود.او پس از این اتفاق تغییر کرده و تبدیل به مردی خوب و محبوب می شود...

خلاصه داستان : بسیاری از خانواده های سلطنتی به دلیل انقلاب فرانسه در قلعه ای زندانی شده اند."مارکی دو ساد" مرد بدنامی در آنجا زندانی است و توسط دیگران رانده شده است.دختر نوجوانی درو از چشم پدر و مادر خود با او ارتباط برقرار می کند و درباره او و زندگی اش شناخت پیدا می کند...